تئوری‌های مدیریت

بودجه بندی حساس به جنسیت: زنان در مرکز توسعه محلی

جنسیت و توسعه

مشارکت زنان در جهت توسعه به طور چشمگیری افزایش یافته است: به طور متوسط، زنان ۴۲ درصد از نیروی کار و ۷۰ درصد از جمعیت ۱٫۳ میلیارد نفری جهان را تشکیل داده و فعالانه به اقتصاد ملی کمک می کنند. با این حال، هنگام بررسی خطر فقر مطلق؛ آنان مالک تنها ۱% از زمین های جهان هستند، ۳/۲ بی سوادان جهان را زنان تشکیل می دهند و در رده های تصمیم گیری و مدیریتی به ازای هر ۱۰۰ مرد، فقط ۱۴ زن حضور دارد (ILO 2010.). همزمان با جهانی شدن، این نابرابری‌ها میان زنان و مردان افزایش ‌یافته که اغلب منجر به توزیع ناعادلانه وظایف و مسئولیت‌ها، دشواری در بیان نقش‌های چندگانه و در نهایت عدم دسترسی و به‌ویژه عدم کنترل زنان بر منابع و مزایای حاصل از توسعه می شود (RYCKMANS, 2008). این امر بدان معناست که ابعاد جنسیت در تعاریف استراتژی ها یا برنامه های بودجه بندی، مراحل نظارت و ارزیابی، تقریباً غایب است (KABEER, 2005).

روابط نابرابر قدرت

تحقیقات متعدد بین المللی این روابط نابرابر قدرت، بی عدالتی در توزیع و (توزیع مجدد) کالاها را نمایان کرده اند. جدیدترین پژوهش ها، مواردی هستند که مسائل جنسیتی را در بودجه ادغام می کنند ( یا در برگیرنده بودجه بندی حساس به جنسیت (GRB) هستند). در این حوزه پژوهشی، بیشترین منابع کتابشناختی وجود دارد؛ پیرو گزارش‌های UNEP، OECD، سازمان‌های ملل متحد و بسیاری از سازمان‌های غیردولتی دیگر، دستورالعمل‌های آموزشی یا ابزارهای عمل به GRB پیشنهاد شده و آنان بر ادغام ابعاد جنسیتی در مدیریت مالی عمومی تاکید می نمایند. در رویکردی مشابه، (FLESHMAN,2012)، این سوال را مطرح کردند که آیا کمک های مالی به نفع آفریقایی هاست؟ KEY & AII (2012)، برای اولین بار موارد GRB در کشورهای فرانسوی زبان را شناسایی نمودند. JALAL (2011)، به تحلیل جنسیتی سیاست های مالی در مراکش می پردازد. و سرانجام گزارش قابل توجه CHAFIKI (2009) که ابتکار عمل BSG (بودجه بندی واکنشی به جنسیت) در مراکش را مورد ارزیابی قرار داد.

متأسفانه در الجزایر با توجه به سطح دانش، ادبیات و تحقیقات دانشگاهی، چنین مطالعاتی تقریباً وجود ندارد. بنابراین به نظر می رسد که این کاستی ها مانعی جهت موفقیت برنامه های GRB در سال ۲۰۱۰ بود. اولین گزارش موقت در دسامبر ۲۰۱۱ تهیه شد. پس از آن به ارزیابی مقدماتی برنامه مشترک ایجاد برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در الجزایر که در سال ۲۰۱۰ شروع شده بود، پرداختند. یکی از آن هشت فعالیت شامل؛ تحقق یک مطالعه امکان سنجی در زمینه بودجه بندی حساس به جنسیت در الجزایر است. بدین صورت، نقشه راه جهت پیاده سازی GRB در سطح محلی ایجاد گردید.

شکل جدید بودجه بندی (GRB) در تضاد با دیدگاه سنتی و حاکمِ مالی که در آن مسائل جنسیتی مطرح و بررسی نمی شد، قرار دارد. این یک ابزار اصلی است که دیدگاه جنسیتی را به تصمیم‌گیری مالی معرفی می‌کند و با تفکیک بودجه‌ها بر اساس جنسیت زمینه ای فراهم می گردد که متوجه شویم تا چه حد سیاست‌های دارای پیامدهای جنسیتی بر اساس ملاحظات جنسیتی شکل می گیرند. ایجاد تمایز مالی منجر به تحلیل های استراتژیک متفاوت میان زنان و مردان در زمینه مدیریت منابع خواهد شد (RYCKMANS & Aii, 2008). در واقع به نظر می رسد حوزه مالیات، جایی است که تحلیل جنسیتی بیشترین عقب ماندگی را دارد. و طبق نظر KEY (2010) منابع عظیم نابرابری در منابع دولتی وجود دارد، زیرا مخارج عمومی به عنوان بهترین ابزار مداخله در تخصیص منابع شناسایی می شود (KY & AII, 2012). اما پیش از پرداختن به این مسئله، ابتدا لازم است مفهوم جدید «جنسیت» مورد بحث قرار گرفته و ویژگی ها و منحصر به فرد بودن آن در ارتباط با توسعه مشخص گردد.

بودجه بندی حساس به جنسیت
بودجه بندی حساس به جنسیت

رویکرد جنسیت و توسعه[۱] (GAD)

رویکرد جنسیت و توسعه متمرکز بر نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که تعیین کننده چگونگی مشارکت مردان و زنان، بهره مندی دو طرفه و کنترل منابع و فعالیت های تحت نظر در یک پروژه، می باشد. در ادبیات آنگلوساکسون، «جنسیت» نقش‌های اجتماعی «مرد» و «زن» و روابط میان آنان را مشخص می‌کند. در مورد جنسیت، به تغییرات گریز ناپذیرِ بیولوژیکی، نیز اشاره می گردد. ویژگی های بیولوژیکی اشاره به خصیصه های زیستی و پیامدهای آن و نتیجتاً تولید مثل نوع انسان دارد. به عبارت دیگر، غالباً یک فرد «مرد» یا «زن» (بر اساس جنسیتی مشخص) به دنیا آمده و تحتِ آن جنسیت شناخته می شود.

(کارولین موزر، ۱۹۹۳) تعریف نسبتاً جامعی از جنسیت ارائه کرد: “تفاوت‌های میان زنان و مردان؛ در یک خانواده، در درون و میان فرهنگ‌هایی که به مرور زمان شکل گرفته و دستخوش تغییراتی شده اند. این تفاوت ها در موارد زیر منعکس می شود: نقش ها، مسئولیت ها، دسترسی به منابع، محدودیت ها، فرصت ها، نیازها، ادراکات، دیدگاه ها و غیره که توسط مردان و زنان برعهده گرفته می شود. بنابراین، جنسیت صرفاً مترادف با زنان نیست، بلکه زنان و مردان و روابط متقابل آنها را در نظر می گیرد. ” این تعریف به حاشیه ی تفاوت های جنسیتی اشاره دارد. تبعیض جنسیتی می‌تواند بر اساس ویژگی‌های جنسی باشد (به عنوان مثال، خطر بیولوژیکی بارداری می‌تواند منجر به تبعیض حرفه‌ای به این بهانه که زنان برای طولانی مدت شغلی ندارند، شود). مشکل در اینجا تعیین این است که چه چیزی بین زن و مرد “بر اساس ساخت اجتماع” و “تحت تاثیر قانون اساسی” است (راداس، ۲۰۰۶). معنای جنسیت بسیار گسترده بوده و به گفته یونسکو «به تفاوت ها و روابط اجتماعی زن و مرد اشاره داشته» و «همواره دربرگیرنده پویایی قومیت و طبقه اجتماعی است».

از دیدگاه (ایلو، ۲۰۰۵)، این نئولوژیزم (واژه جدید) به تفاوت بین زن و مرد در جامعه اشاره دارد. تفاوت های میان زن و مرد ناشی از تفاوت‌های اکتسابی بوده که در طول زمان تغییراتی در فرهنگ های یکسان و یا جوامع متفاوت ایجاد می کنند (ایلو، ۱۹۹۵)، بنابراین یک متغیر اجتماعی-اقتصادی است که امکان تحلیل نقش ها، مسئولیت ها، محدودیت ها، فرصت ها و نیازهای مردان و زنان را در هر زمینه ای فراهم می نماید. نقش ها و نیازهای مردان و زنان تحت تأثیر سن، نژاد، قومیت، طبقه اجتماعی، مذهب، ایدئولوژی و محیط جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی است. در مجموع، مفهوم جنسیت به مجموعه ویژگی های مرتبط با مردان و زنان در یک جامعه و بافت تاریخی و فرهنگی مشخص اشاره دارد که هویت اجتماعی یک فرد را شکل می دهد. این مفهوم بر نقش های اجتماعی که از طریق فرآیند اجتماعی شدن آموخته شده و گاهاً با توجه به مکان و زمان تغییر می کنند، تأکید دارد. این اصل به وضوح در پلتفرم اقدام پکن (۱۹۹۵) بیان شده و مورد تأیید تمامی معاهدات و اهداف توسعه هزاره (MDGs) می باشد و نشان دهنده ابزارهای اساسی هستند که تقویت کننده نقش زنان و مشارکت آنها در توسعه اقتصادی کشورهایشان است.

در حال حاضر بیش از ۱۸۰ ایالت و دولت در حال اتخاذ برنامه ای عملیاتی هستند که یکی از اجزاء بسیار مهم آن مکانیسم نهادی حساس به جنسیت می باشد. با این حال هنگامی که پلتفرم اقدام پکن تهیه شد، اصطلاح «جنسیت» بسیار بحث انگیز بود. در ابتدا زمانی که نمایندگان دولت در کنفرانس سال ۱۹۹۵ شرکت کردند، تمام اصطلاحات حاوی کلمه “جنسیت” در گیومه بودند اما طی فرآیند پکن، همه نقل‌قول‌ها حذف شده و اصطلاح «جنسیت» به طور واقعی در متن پلتفرم قرار گرفت.

این‌گونه بود که مفهوم جنسیت و تمامی مشتقات آن (جنسیتی، حساسیت به جنسیت، تعصب جنسیتی و غیره) در زبان سازمان ملل پذیرفته شد. از آن زمان و در عرض چند سال، جریان‌سازی جنسیتی به عنصر اصلی همه نظریه‌های توسعه در سیستم سازمان ملل متحد و سایر نهادهای حقوق بشر تبدیل شد. در علوم اجتماعی به عنوان یک چارچوب تحقیقاتی (مطالعه جنسیتی) استفاده می گردد.

تحلیل‌های انجام شده در دهه ۲۰۱۰ تمایل داشت جنسیت؛ به جای یک مفهوم ساخته شده اجتماعی و منطبق بر تعریف اصلی، به عنوان متغیری با قدرت روشنگری (اهل، ۲۰۰۶؛ اهل و دیگران، ۲۰۱۶) شناخته شود (اهل و دیگران، ۲۰۰۶). جنسیت به عنوان یک متغیر کنترل، مسیرهای جدیدی در تحقیقات باز کرده و در عمل به ساخت مدل های پیوسته کمک می کند (اهل و دیگران، ۲۰۱۶).

با این حال، استفاده از اصطلاح جنسیت به جای واژه جنسیت در زبان فرانسوی، بحث های داغی میان مدافعان و مخالفان برانگیخته و به واکنش های خشونت آمیزی بین محققان فرانسوی زبان دامن زده است؛ «… اگر برابری جنسیتی را با برابری میان زن و مرد ترجمه کنیم، در نظر گرفتن اقلیت هایی همچون، queer  (هم جنس گرا) و غیره که در برگیرنده برابری جنسیتی بیش از دو مورد است، غیرممکن می شود (راداس، ۲۰۰۶). (کوئیِر، یک اصطلاح چتری برای اقلیت‌های جنسی و جنسیتی است که غیر دگرجنس‌گرا و غیر هم‌سوجنسی هستند. کوئیر در اصل به معنی “عجیب و غریب” است و در گذشته علیه کسانی که تمایلات یا روابط همجنسگرایانه داشتند، استفاده می‌شد). طولی نکشید که در دهه ۲۰۰۰ این کلمه به راحتی به زبان فرانسه و بدون نقل قول در عرصه دانشگاهی ورود کرده و موفق شد بسیار بیشتر در عناوین مقالات، کتاب ها، اسامی مجلات و مجموعه های سرمقالات علمی؛ و حتی مجموعه های سازمانی ذکر شود (فاسین، ۲۰۰۸).

پیدایش رویکرد جنسیت و توسعه

مفهوم جنسیت از دهه ۱۹۸۰ مرسوم شد و بر اساس این مفهوم، زنان به عنوان یک گروه جداگانه در نظر گرفته نشده، بلکه بر روابط اجتماعی میان دو جنس و تعاملات آنها تمرکز شد. درک این روند تحت لِوای فرهنگ یا کسب برابری قانونیِ اجتماعی، به آهستگی و گاهی با دشواری انجام می پذیرد.

در طول دهه ۱۹۷۰ مفهوم نظری که توسعه را به این رویکرد مرتبط می کرد، با عنوان “زنان در توسعه” ([۲]WID) مطرح شد که تنها به زنان اشاره داشته و بر نیازهای عملی آنان جهت مشارکت فعال در توسعه جامعه خود تاکید می کرد. به طور کلی واژه زنان و توسعه، با توجه به نابرابری ها علیه زنان در ارتباط با مردان و تدوین راهبردهایی با هدف به حداقل رساندن مشکلات و پایان دادن به تبعیض علیه آنان اطلاق می شود (ایلو، ۱۹۹۵).

بنابراین، پیوند “جنسیت و توسعه” مشکل زنان با نابرابری قدرت میان مردان و زنان را برجسته کرده و آنها را قادر می سازد که تقسیم کار جنسی و روابط سنتی میان زن و مرد را به چالش بکشند؛ این رویکرد نه تنها توسعه اقتصادی را محدود نکرده، بلکه به عنوان یک فرآیند پیچیده شامل سایر حوزه ها (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی) نیز می گردد.

از این رو، به نقل از سازمان بین المللی کار[۳] چنین رویکردی منجر به افزایش اثربخشی، کارایی و پایداری در اقدامات توسعه از طریق ایجاد تغییر در ارزش‌ها و نگرش‌های فردی و جمعی و متمرکز بر جهانی منصف و عادل که در آن زنان و مردان با مساوات زندگی کرده و از قدرت، مسئولیت، حقوق و مزایای متناسب برخوردار شوند، می گردد. از این منظر نیاز به:

  • مشارکت برابر زنان و مردان در امر توسعه و تصمیم گیری؛
  • مشارکت اجتماعی برابر، به منظور دستیابی به توسعه عادلانه بین زنان و مردان، بین گروه های اجتماعی، نژادها و غیره؛
  • آگاهی از خصوصیات، شباهت ها و تفاوت هایی که بین زن و مرد وجود دارد.
  • آگاهی از خصوصیات، شباهت ها و تفاوت هایی که بین زن و مرد وجود دارد؛
  • تجزیه و تحلیل روابط پیچیده و پویای آنها به عنوان یک متغیر مهم در توسعه؛
  • اتخاذ رویکرد فرد- محور؛
  • تعریف سیاست ها و برنامه های حساس به جنسیت و ادغام استراتژی «جنسیت» در برنامه ها و پروژه ها.

بنابراین، رویکرد جنسیت و توسعه متعهد به بهبود شرایط زندگی (برآوردن نیازهای عملی)، بهبود وضعیت اجتماعی زنان (نیازهای استراتژیک) از طریق ارتقاء برابری میان زنان و مردان به منظور توسعه ظرفیت‌ها یا حمایت از توانمندسازی آنان و ضمناً دسترسی عادلانه به منابع اجتماعی و اقتصادی به طوری که بتوانند در سطوحی مشابه مردان مداخله و مشارکت نمایند، می باشد. این بدان معناست که زنان و مردان باید از فرصت‌های یکسانی جهت دسترسی و کنترل منابع توسعه (آموزش، سلامت، درآمد، اشتغال، اطلاعات، حقوق، برنامه‌های توسعه، فرآیند تصمیم‌گیری و غیره) بهره مند شوند.

با این حال، نابرابری علیه زنان در سراسر جهان افزایش قابل توجهی داشته است. جستجوی آنها برای کسب وضعیت مطلوب سلامت و شرایط کاری مناسب و انتظارشان جهت تقویت نقش در چارچوب توسعه، بسیار محدود و غالباً کم نتیجه است و مانع اصلی این امر: نابرابری میان زنان و مردان و میان خود زنان می باشد.

سیاست ها و برنامه های حساس به جنسیت

تمرکز رویکرد جنسیت و توسعه ادغام بُعد “جنسیت” در برنامه ها و پروژه های توسعه است. به عبارت دیگر، هدف آن در نظر گرفتن جنسیت به عنوان یک متغیر کنترلی در تدوین هر سیاست یا برنامه توسعه (سیاست ها و برنامه های حساس به جنسیت) است. اولین گام در هر برنامه یا سیاستی باید تحلیل وضعیت از منظر جنسیتی؛ به معنای جستجوی سیستماتیک جهت شناسایی و درک نقش ها و نیازهای مردان و زنان باشد. تحلیل جنسیتی، تفاوت‌های میان زن و مرد را در فعالیت‌ها، شرایط زندگی، تصمیم‌گیری، دسترسی به منابع و کنترل بر آن‌ها مطالعه می‌کند. برنامه ریزی در چنین منظری این واقعیت را نشان می دهد که زن و مرد نقش های متفاوتی در جامعه ایفا نموده و بنابراین نیازهای متفاوتی دارند. بنابراین با در نظر گرفتن شیوه‌های مشارکت و مساعدت های زنان و مردان در تمام مراحل تدوین سیاست‌ها یا برنامه‌ها، امکان ادغام واقعی زنان در فعالیت‌های توسعه فراهم می‌شود.

این تجزیه و تحلیل یک پایگاه داده کافی فراهم نموده و تعیین می کند:

  • زنان و مردان چه می کنند و چرا؟ “تمرکز بر تقسیم کار میان زن و مرد”.
  • چه کسی به منابع و منافع دسترسی دارد و چه کسی آنها را کنترل می کند؟
  • نیازهای زن و مرد چیست و چرا؟
  • ایجاد ارتباط میان عوامل فوق و زمینه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی که در آن رخ داده و بررسی می شود، زیرا هر محیط امکان ها یا موانعی جهت تسهیل یا ممانعت از بهره گیری فرصت‌ها و رفتار برابر میان زنان و مردان ایجاد می‌کند.

هنگامی که این اطلاعات بدست آمد، می توان استراتژی های برنامه ریزی را از منظر جنسیتی توسعه داده، بر موانع غلبه نمود و از فرصت ها استفاده کرد. بنابراین برنامه ریزی با چنین منظری به منزله تضمین ادغام جنبه جنسیتی در تمام مراحل توسعه سیاست ها و برنامه ها است. علاوه بر این، جهت جبران عدم توازن موجود میان زنان و مردان، لازم است  برنامه‌های خاصی برای زنان، مرتبط با مواقعی که در معرض محرومیت یا عدم اعتماد قرار دارند تدوین گردد. همچنین زنان باید نسبت به حقوق و مسئولیت های اجتماعی و قانونی خود آگاه تر شوند تا بتوانند جهت بهبود شرایط زندگی خود و مشارکت در مزایای توسعه، فعال تر عمل کنند.

در واقع، تجزیه و تحلیل حساس به جنسیت با ادغام رویکرد جنسیتی به عنوان بخش جدایی ناپذیر فرآیند توسعه، منجر به تشخیص (عیب سنجی) منطقه ای شده و نتیجتاً می توان از نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها، تهدیدها جهت توسعه محلی استفاده کرد. سپس او (زن) به بررسی پیوندهای میان این عوامل با سایر فاکتورها در بسترهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی گسترده تر می پردازد. مهمتر از همه، این امر شامل گردآوری داده ها و اطلاعات متمایز از منظر جنسیتی شده و اولین گام به سوی برنامه های برابری جنسیتی می باشد. این فرآیند امکان ارائه بخش مهمی از اطلاعات جهت بیان بهتر نیازهای عملی و استراتژیک جمعیت های محلی (از جمله زنان) به مناطق مرکزی را فراهم می نماید.

در نتیجه این امر منجر به بهبود برنامه های توسعه خواهد شد. البته باید به خاطر داشت که ادغام بٌعد جنسیت در برنامه و استراتژی های بخش ها، اغلب با جدایی بین زن و مرد اشتباه گرفته می شود؛ اساس مفهوم جنسیت توجه به موضوع روابط اجتماعی میان زنان و مردان از منظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. همچنین این رویکرد جدید، خود را به عنوان ابزاری جهت رسمی‌سازی سیاست‌ها و برنامه‌های مرتبط با توسعه انسانی مطرح کرده است. معرفی این رویکرد به منظور تهیه و نظارت بر اجرای بودجه نسبتاً جدید می باشد و اثربخشی آن در چندین آزمایش، آزمون و تائید شده است.

بودجه بندی جنسیتی: مفهوم و چارچوب ها

سیاست‌ها و برنامه‌ها از طریق بودجه‌های ملی یا محلی جهت تخصیص منابع تفسیر می‌شوند؛ این بودجه ها اولویت‌های اجتماعی و اقتصادی یک دولت را منعکس نموده و صرفاً هزینه‌ها و درآمدهای عمومی را بدون در نظر گرفتن سایر عوامل اجتماعی- اقتصادی و توجه به نیازهای خاص در کشورهای مختلف و گروه های های ذینفع، فهرست می‌کنند. به نظر می رسد طرح آنها بی طرف باشد، اما هنگام استفاده منعکس کننده ی نابرابری فاحش میان بخش های مختلف جامعه و دربرگیرنده منابع عظیم نابرابری می باشد (کِی، ۲۰۱۰). بنابراین به منظور شروع این ایده، ادغام بٌعد جنسیتی در برنامه ریزی و بودجه جهت تخصیص عادلانه، مرتبط و کارآمد منابع و توزیع عادلانه ثروت ضروری است. برای این کار، لازم است همه بخش های مؤثر و مشارکت کننده در توسعه مردان و زنان در سطح محلی و ملی، از نظر درآمد مالیاتی و هزینه های عمومی، یکپارچه شوند. برای دستیابی به این اهداف، رویکرد بودجه بندی حساس به جنسیت (GRB) به میان می آید (BRG§[۴]).

بنابراین، بودجه بندی جنسیتی می خواهد دیدگاه جنسیتی در تمام سطوح فرآیندهای بودجه دخیل گردد (شورای اروپا، ۲۰۰۵؛ پولزِر و دیگران، ۲۰۲۱). به عبارت دیگر، «بودجه‌سازی جنسیتی رویکردی است که در تهیه و اجرای بودجه، روابط اجتماعی زن و مرد را در نظر می‌گیرد. ضمن اینکه زنان را در فرآیند تصمیم گیری دخیل کرده و تضمین می کند که از اقدامات پیشنهادی و راه های تخصیص یافته جهت ارتقاء برابری جنسیتی، بهره می برد (UN woman, 2012).

بودجه بندی حساس به جنسیت تفاوت ها و همچنین روابط میان افراد – زنان و مردان – را به صورت مجزا و در سطح خانواده در تهیه، ارائه و اجرای بودجه در نظر می گیرد:

  • تحلیل جنسیتی مدیریت هزینه های عمومی (در هر سطح از نتایج).
  • بررسی پیامدهای توزیع درآمد و هزینه بر چرخه زندگی مردان و زنان، نه تنها در کوتاه مدت بلکه در میان مدت و بلندمدت.
  • ارزیابی پیامدهای اشتغال، درآمد، دارایی‌های تولیدی، دسترسی به اعتبار و همچنین عواملی که بر موانع و فرصت‌های متمایز پیشِ روی زنان و مردان به عنوان بازیگران اقتصادی و اجتماعی تأثیر می‌گذارند (رئیس، ۲۰۰۶).

بنابراین دیدگاه جنسیتی در کل فرآیند برنامه ریزی، اجرا و ارزیابی بودجه ادغام می گردد. به عبارت دیگر، دربرگیرنده یک چشم انداز جهانی است که امکان تحلیل تأثیر بودجه بر طبقات مختلف جمعیت، به ویژه زنان را فراهم می کند (پولزر و دیگران، ۲۰۲۱). این امر به معنای تفکیک بودجه بین مردان و زنان یا تمرکز صِرف بر زنان نیست، بلکه تضمین می کند که نیازهای عملی و استراتژیک زنان و مردان از بخش های مختلف جامعه به طور عادلانه برآورده می گردد. همچنین برای کار بدون مزد زنان در سطح شهری و روستایی ارزش قائل است.

می‌توان نتیجه گرفت بودجه‌ای که به جنسیت حساس است، به دلیل پاسخگویی به اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، دارای دامنه ساختاری و استراتژیکِ وسیعی است، تا آن جا که این رویکرد:

  • یکی از ابزارهای اساسی برای تضمین کارایی و شفافیت بودجه؛
  • و بهترین مکانیسم برای دستیابی به مساوات، برابری و عدالت اجتماعی می باشد.

با توجه به موارد فوق، این اهداف تنها با انطباق خوب (شایسته) میان محیط اجتماعی و اقتصادی قابل دستیابی هستند. چنین فرآیند مشارکتی باید با اتحاد نیروهای پویای محلی تقویت گردد. ابتکارات بودجه بندی حساس به جنسیت می تواند محلی، منطقه ای یا ملی باشد؛ بنابراین همکاری با فعالان محلی این امکان را فراهم می کند تا رویکرد BSG را پایدارتر کرده و در عین حال از انطباق آن با بافت ملی اطمینان حاصل نماید.

طبق نظریه CAMPOS و AI (1996)  یک برنامه بودجه حساس به جنسیتِ موثر باید سه هدف اساسی را برآورده کند:

  • ایجاد تعادل در بودجه کلی و حفظ آن.
  • تخصیص منابع با رعایت اولویت های دولت؛
  • و ترویج استفاده کارآمد از منابع تخصیص یافته برای ارائه برنامه ها و خدمات و ترغیب بازدهی فنی.

این امر احتمالاً به دولت فرصت می دهد تا اهداف توسعه متعادل تر و پایدارتر (MDGs) را دنبال کند.

[۱] The gender & development approach

[۲] Women in Development

[۳] ILO

[۴] به یاد داشته باشید که بودجه بندی حساس به جنسیت در توافقنامه های بین المللی، مانند پلت فرم اقدام پکن (Beijing Platform for Action) و اهداف توسعه هزاره (Millennium Development Goals (MDGs)) وارد شده است.

ترجمه شده توسط: محبوبه نعیمی مجد، مدرس دانشگاه و دانشجوی دکتری رشته مدیریت بازرگانی-مدیریت بازاریابی

پی‌نوشت : این مقاله توسط مترجم برای پایگاه اطلاع‌رسانی صنعت جهت انتشار ارسال شده است و پس از بررسی با توجه به اصالت و محتوای ارزشمند نشر داده شده است. تصاویر استفاده شده در این صفحه، توسط مترجم تهیه نشده است و این تصاویر به منظور رعایت اصول محتوانویسی فضای آنلاین توسط تحریریه Myindustry به متن مترجم اضافه شده است.

از کتابخانه دانلودش کنفایل Word این مقاله در کتابخانه پایگاه اطلاع رسانی صنعت قابل دانلود است.

تحریریه پایگاه اطلاع رسانی صنعت

تحریریه پایگاه اطلاع رسانی صنعت، کارِ گردآوری و ترجمه مقالات و همچنین تولید و انتشار اخبار مدیریتی را انجام می دهد. این فعالیت علاوه بر فعالیت گروه علمی پایگاه اطلاع رسانی صنعت می باشد که همگی زیر نظر سید حمیدرضا عظیمی است. همواره می توانید از طریق شماره تلفن 02122968244 با تحریریه Myindustry در ارتباط باشید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا