در این مقاله می خواهیم به تئوری یا مکتب کلاسیک بپردازیم، اما پیش از آن نگاهی به سیر مکاتب مدیریتی داریم. سیر توسعۀ مدیریت در قالب مکاتب مدیریت به شرح زیر ارائه شده است :
1- مکتب کلاسیک ( 1920 – 1880 )
2- مکتب نئوکلاسیک ( 1950 – 1920 )
3- مکتب سیستمی ( 1960 – 1950 )
4- مکتب اقتضایی ( 1960 تاکنون )
در اینجا به مکتب کلاسیک خواهیم پرداخت.
مکتب کلاسیک تحت اثر مهندس ها
در معنای رایج، کلاسیک به معنی طبقه یا بستهای مشخص از یک چیز که آن را از چیزهای دیگر مجزا میکند تعریف میشود. در حوزۀ مدیریت، مکتب کلاسیک از معنی فوق پیروی میکند؛ بدین صورت که یک سلسله اصول معین، عام و جهان شمول را به گونهای که برای مدیریت کردن سازمانها در تمامی شرایط زمانی و مکانی صادق است معرفی میکند. همچنان که این معنی در اقتصاد کلاسیک مثلاً رابطۀ بین عرضه و تقاضا در تعیین قیمت، برای تمامی شرایط صادق است و کاربرد دارد.
در اواخر سالهای 1800 میلادی مجموعه ای از مفاهیم تازه درباره سازمان، که هم اکنون به عنوان تئوری کلاسیک شناخته شده است به شکلی وسیع گسترش یافت. تاثیر نظریه کلاسیک سازمان هم اکنون نیز بارز و برجسته است، چنانکه آثار آن در عموم از سازمان های پیچیده مشاهده می شود.
نظریه پردازان کلاسیک که البته در زمان خود تأثیر بسیار جدی در توسعهی مدیریت داشتهاند تأکید داشتند مدیریت مشمول استفاده و به کارگیری یک سلسله اصول معیّن و مشخص است که میتوان آنها را برای سازمانهای مختلف اعم از خدماتی، تولیدی، دولتی، خیریه و … به کار گرفت.
پیش فرض های مکتب کلاسیک
به دلیل نگرش فوق این مکتب با اسامی دیگر نظیر اصول گرایان، وظیفه گرایان، ساختار گرایان، مکتب فرایندی و نظریه پردازان سنتی در مدیریت نیز شناخته و مطرح شده است.
پیش فرضهای اساسی مکتب کلاسیک که تحت تأثیر مهندسین بوده است در رابطه با مدیریت سازمان به شرح زیر بود :
الف) انسان موجودی اقتصادی، عقلایی و منطقی است و به عبارتی عواطف و احساسات نقش جدی در انگیزه انسان ایفا نمی کنند.
ب) انسان همانند ماشین است و رفتار آن مکانیکی است و تابع انگیزههای مادی است.
ج) وجه غالب سازمان همانا جنبه فنی است یعنی اگر یک سازمان از حیث فنی تجهیز شود دستیابی به بازدهی و راندمان میسر خواهد بود.
د) تأکید بر ساختار رسمی و نادیده گرفتن سازمان غیر رسمی.
ه) معرفی و به کارگیری یک سلسله اصول عام و جهان شمول برای اداره امور سازمانها که در تمامی شرایط زمانی و مکانی صادق است.
و) تأکید بر جنبههای فنی سازمان برای دستیابی به کارایی، راندمان یا بازدهی و نادیده گرفتن تأثیر تعاملات انسانی.
با توجه به پیش فرضهای مذکور، این مکتب مدیریت را تحت عنوان برنامه ریزی، سازمان دهی، هماهنگی، کنترل (نظارت) و هدایت (رهبری) به منظور تحقق اهداف سازمان تعریف و به تعبیری برنامه ریزی، سازمان دهی، رهبری و کنترل را چهار وظیفۀ اصلی مدیر میدانستند.
این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.