مدیریت استراتژیک

استراتژی خوب به چه معنا است؟

کدام راهبرد خوب است ؟

فقدان یک تعریف مورد توافق برای استراتژی و فرآیند شکل گیری آن ایجاب می کند که منظور از خوب بودن استراتژی را روشن نمایی. آن چه مسلم است مدیریت اهدافی را برای شروع کار تعریف می نماید و به دنبال آن استراتژی مطرح می گردد و لذا ممکن است این ایده مطرح گردد که اگر استراتژی ما را به اهدافمان برساند خوب است اما در همین مورد نیز چند سوال وجود دارد.

1-      آیا اهداف تعیین شده منطقی هستند ؟ آیا با همین استراتژی فعلی قابل دستیابی نیستند ؟

2-      اگر نتوانیم اهداف را به صورت روشن و کمی تعریف نماییم چه باید کرد، اهداف مبهم ممکن است این مشکل را ایجاد کنند که نتوانیم تشخیص دهیم که استراتژی مورد نظر خوب طراحی و توسعه یافته است یا خیر.

3-      از آن جا که اهداف بلند مدت بوده و برای آینده تعریف می شوند. قبل از اجرای استراتژی چگونه می توان راجع به خوب بودن قضاوت کرد و نشان داد که ما به اهداف تعیین شده می رسیم یا خیر ؟

یک استراتژی خوب را بشناسیم

بنابراین تنها با تعیین اهداف نمی توان قضاوت کرد که استراتژی مورد نظر خوب است یا خیر و ضرورت دارد که ضابطه هایی برای ارزیابی استراتژی به غیر از دستیابی به اهداف تعیین نمود که دو رویکرد برای این هدف پیشنهاد شده است. گروهی بر فعالیت های واقعی سازمان تاکید کرده و رویکرد کاربردی را مطرح نمودند و گروهی دیگر بر اصول علمی توسعه استراتژی و رویکرد علمی برای آزمون خوب بودن استراتژی اصرار دارند. این آزمون ها را با این دو رویکرد توضیح می دهیم .

آزمون های استراتژی خوب : رویکرد کاربردی

حداقل سه آزمون برای ارزیابی خوب بودن استراتژی در این رویکرد وجود دارد.

1-      آزمون ارزش افزوده

یک استراتژی خوب ارزش افزوده سازمان را در بازار افزایش خواهد داد که ممکن است در شکل افزایش سودآوری و یا افزایش منافع بلند مدت مانند افزایش سهم بازار، نوآوری و رضایت کارکنان خود را نشان دهد.

2-      آزمون سازگاری

یک استراتژی خوب با شرایطی که کسب و کار را احاطه کرده است سازگار خواهد بود. و این امکان را فراهم می سازد که از منابع به صورت بهینه استفاده نماییم.هم چنین توانایی تطبیق با تغییرات محیطی و شرایط زمانی را دارد (انعطاف پذیر است )

3-      آزمون مزیت رقابتی

استراتژی خوب تولید کننده و افزایش دهنده مزیت رقابتی پایدار برای سازمان های خواهد بود. و حتی برای سازمانهایی که در بازار رقابت نمی کنند مانند سازمانهای دولتی و عمومی باز مساله رقابت برای کسب منابع مطرح است و لذا کسب و توسعه مزیت رقابتی از جمله آزمونهای خوب بودن استراتژی است.

آزمون های استراتژی خوب : رویکرد علمی

علاوه بر آزمون های روش کاربردی می توان از آزمون های روش علمی و منطقی زیر هم برای آزمون خوب بودن استراتژی استفاده کرد.

1-      آزمون اصیل بودن

بهترین استراتژی اغلب از انجام کارهای کاملاً متفاوت حاصل می گردد. یک آزمون که اعتبار دانشگاهی دارد، البته این نیازمند آن است که با احتیاط قابل ملاحظه ای عمل گردد و ایده های غیر منطقی که ریشه در تفکر علمی ندارند حاکم نگردد.

2-      آزمون اهداف

اگر برای تعریف اهداف مشکلی هم وجود داشته باشد باز منطقی است که بررسی نماییم آیا استراتژی انتخاب شده ما را به آن هدف ها می رساند یا خیر ؟ تعریف هدف ها ممکن است شامل انتظارات و جاه طلبی های رهبران سازمان و ذی نفعان هم باشد.

3-      سازگاری منطقی

توصیه های پیشنهاد شده باید از یک مسیر منطقی و مطمئن حاصل شده باشند، شواهد و مستندات باید معتبر باشند. ممکن است بعضی از اطلاعات ما صحیح نباشد چرا که از سوی رقبا یا منابع نه چندان معتبر اخذ شده اند.

4-      آزمون منابع و ریسک

آیا تامین منابع مورد نیاز استراتژی در توان سازمان است ؟ آیا ریسک های همراه با استراتژی قابل پذیرش هستند؟ بنابراین ممکن است استراتژی مورد نظر با اهداف کلی سازمان سازگار باشد،اما سطح بالایی از ریسک را به سازمان تحمیل نماید که معقول و قابل پذیرش نباشد و یا نیازمن منابع خاصی باشد که تامین آن در توان سازمان نیست مانند مهارت های خاص.

5-      آزمون انعطاف پذیری

آیا استراتژی مورد نظر ما را به یک آینده خاص قفل کرده و اجازه نمی دهد که با توجه به تغییر محیط و منابع در فعالیت هایمان تغییر ایجاد نماییم و یا این که انعطاف چذیر بوده و وابسته به رفتار رقبا، مصرف کنندگان دولت و سایر عوامل مهم و تاثیر گذاز بر سازمان است.

ترکیب آزمون های این دو رویکرد راه مطمئن تری برای آزمون استراتژی و خوب بودن آن فراهم می کند.

Johnson و schools مدلی را معرفی کرده اند که ارزیابی استراتژی ها را با استفاده از سه حوزه ی زیر انجام می دهند. این مدل نیز بسیار به مواردی که قبلاً اشاره شد شباهت دارد :

مناسب بدون و پاسخ به این سوال مهم که « آیا اجرای آن ما را به اهداف می رساند ؟ یا رسانده است ؟» (?would it work)

امکان پذیر بودن و پاسخ به این سول که « آیا امکان اجرای آن وجود دارد ؟ » (?can it be made to work)

پذیرش و پاسخ به این سوال که « آیا آن را می پذیرند ؟ » (?will they work it)

منابع مورد استفاده در این مطلب:

کتاب انگلیسی:

Corporate Strategy نوشته ی Richard Lynch

سایر منابع:

جزوه ی مدیریت استراتژیک دکتر سید محمود حسینی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی)

این مقاله توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است.

سید حمیدرضا عظیمی

سید حمیدرضا عظیمی، دانش آموخته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی امیرکبیر در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی با گرایش بازاریابی از دانشگاه شهید بهشتی و دکتری مدیریت از دانشگاه علامه طباطبایی که از سال 1382 فعال فضای تجارت الکترونیک بوده و هم اکنون از مدرسین مدیریت بازاریابی و به طور مشخص بازاریابی اینترنتی (Digital Marketing) است. رزومه کامل من را اینجا ببینید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا