یادداشت‌های مدیریتی

شیوه های توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف: برزیل

دو چهره از توسعه برزیل وجود دارد، یکی همزیستی صنعت رقابتی در سطح جهان با بخش‌های راکد و مورد حمایت و دیگری همزیستی کشاورزی مدرن با بخش کشاورزی سنتی با بهره‌وری پایین. بسیاری از مردم برزیل از روند نابرابر توسعه به تنگ آمده‌اند و طنز‌های ناامید‌کننده‌ای می‌گویند که «برزیل کشور آینده است و همیشه خواهد بود». برزیل همچنین به عنوان کشوری مطرح می‌شود که رشد بدون توسعه را تجربه کرده است؛ اما بررسی دقیق‌تر، پیچیدگی بسیار زیاد این موضوعات را آشکار می‌کند. به‌رغم نابرابری بسیار زیاد، برزیل از نظر اقتصادی و اجتماعی پیشرفت کرده است و نباید آن را در ردیف کشورهایی مانند پاکستان یا عربستان سعودی دانست که در سطح رشد و سرمایه‌گذاری یکسان، توسعه اجتماعی کمتری داشته‌اند.

نابرابری اقتصادی

نابرابری اقتصادی بسیار بالا و شکاف‌های موجود اجتماعی یک تهدید جدی برای پیشرفت آینده برزیل است، ولی دلایلی برای امیدواری وجود دارد که برزیل بتواند بر میراث نابرابری فائق آید و بتواند به شمار کشورهای توسعه یافته بپیوندد. برزیل مورد توجه خاص است، تا حدودی به این دلیل که عملکرد رشد اقتصادی این کشور از دهه۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۸۰ در آمریکای لاتین از سایر کشورها بهتر بوده است و دست کم تا حدودی به موازات عملکرد کشورهای شرق آسیا عمل کرده است. اگر چه شرق آسیا سیاست توسعه صادرات را دنبال می‌کرد، اما در برزیل نقش بنگاه‌های دولتی بیشتر، سهم آموزش و سایر هزینه‌های اجتماعی کمتر و نرخ تورم بسیار بالا‌تر بود. عملکرد برزیل به عنوان بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین کشور آمریکای لاتین – با جمعیتی نزدیک به۱۹۰ میلیون نفر، پنجمین کشور دنیا از نظر مساحت و جمعیت است – به طور گسترده در سایر کشورها پیروی شد. این کشور به طور سنتی به عنوان رهبر جهان سوم در نظر گرفته می‌شود و عضو کلیدی از گروه ۲۰ در کشورهای در حال توسعه است که برای وضع قوانین تجارت بین‌المللی منصفانه‌تر تلاش می‌کنند.

این کشور همچنین یکی از چهار کشور‌ با نفوذ تحت عنوان بریک (برزیل، روسیه، هند و چین) است؛ اما به‌رغم رشد اقتصادی، سایر شاخص‌های توسعه در برزیل عقب هستند که در نهایت آینده رشد را کند می‌کنند. به نظر می‌رسد برزیل با درآمد سرانه‌ای بسیار بیشتر از کشورهای آمریکای مرکزی که با خرابی‌های جنگ داخلی رو‌به‌رو هستند، برای مبارزه با فقر شدید و بهبود برابری اقتصادی و شاخص‌های اجتماعی در شرایط بسیار بهتری قرار دارد. در عوض درصد جمعیتی که در برزیل در فقر قرار دارند بسیار بیشتر از آن مقداری است که برای یک کشور با درآمد میانه بالا انتظار می‌رود و به‌رغم برخی بهبودهای سال‌های اخیر، برزیل هنوز یکی از کشورهای جهان با بالاترین سطح نابرابری است. بنابراین پرسش این است که چگونه باید عملکرد توسعه برزیل ارزیابی شود و نیز انتخاب اولویت‌های آینده چه باید باشد؟

درآمد و رشد

برای دسترسی به توسعه، رشد اقتصادی ضروری است، اگر چه کافی نیست. در سال ۲۰۰۵ میلادی در آمد سرانه برزیل ۳۴۶۰ دلار بود. درآمد سرانه بر اساس برابری قدرت خرید در همان سال معادل ۸۲۳۰ دلار؛ یعنی حدود یک پنجم درآمد ایالات متحده و تقریبا پنج برابر درآمد سرانه ‌هائیتی بود. رشد اقتصادی ‌در برزیل‌دچار نوسان‌هایی بوده است. رشد تولید ناخالص داخلی سرانه در دوره ۹۰- ۱۹۶۵ به طور متوسط سالانه ۴/۱ درصد و در دوره ۲۰۰۰- ۱۹۹۰ سالانه۵/۱ درصد بوده است. به نظر می‌رسد که اقتصاد از یک ثبات قابل‌توجه برخوردار بوده است. اما ارقام قبلی مربوط به ‌سال‌های رونق از ۸۰-۱۹۶۷ بوده و دهه ۸۰ میلادی – دهه از دست رفته توسعه – بوده است. با این حال این عملکرد همچنان از عملکرد اکثر کشورهای دیگر آمریکای لاتین بهتر بوده است.

برزیل یک سیاست صادراتی با تاکید بر انگیزه‌های صادرکنندگان صنایع کارخانه‌ای و نیز حمایت از صنایع داخلی را دنبال کرده است که شباهت‌هایی با تایوان و کره جنوبی در مراحل اولیه توسعه داشته است. سهم صادرات صنایع کارخانه‌ای در کل صادرات به ۵۷ درصد در سال ۱۹۸۰ رسید. اگر چه در دهه۸۰ میلادی به شدت کاهش یافت. هر چند سهم صادرات دوباره به ۵۴ درصد در سال ۲۰۰۰ رسید؛ اما این صادرات عمدتا صنایع غذایی فرآوری شده و سنگ آهن را شامل می‌شد. موقعیت برزیل به عنوان یک کشور مقروض برای مدت زمانی طولانی عملکرد رشد اقتصادی را به طور چشمگیری تضعیف کرد و مشکلات زیرساخت‌ها را تداوم بخشید. نرخ‌های بالا و در حال رشد مالیات‌ها نیز رشد اشتغال بخش رسمی را کاهش داد. زیان کلی مالیات از حدود ۲۵ درصد درآمد ناخالص ملی در سال ۱۹۹۳ به۴۰ درصد در سال ۲۰۰۴ رسید. مالیات بر حقوق و دستمزد زیاد است. نیمی از نیروی کار برزیل اکنون در بخش غیررسمی که می‌تواند از پرداخت مالیات بگریزد کار می‌کنند.

در هر حال ریکاردو‌هاسمن(۲)، د نی رودریک(۳) و اندرز ولاسکو(۴) معتقدند که برزیل نه کمبودی از اندیشه‌های سرمایه‌گذاری مولد دارد و نه نگران رفتار دولت به عنوان عاملی در کاهش سرمایه‌گذاری است. این کارشناسان معتقدند که نرخ بازده سرمایه‌گذاری در برزیل بالا است و مهم‌ترین محدودیت، نبود پس‌انداز داخلی و خارجی به مقدار کافی برای تامین مالی فرصت‌های مولد در نرخ‌های بهره معقول است. انتقال فن‌آوری برای رشد سریع‌تر رقابت در صحنه بین‌المللی و رسیدن به سطح کشورهای پیشرفته ضروری است. برزیل در این ارتباط موفق بوده است. برزیل در لبه برنده تحقیقات و توسعه کشاورزی در صادرات موفق محصولاتی مانند لوبیا قرار دارد. پس از تلاش ناموفق برای حمایت از صنعت کامپیوتر در دهه ۱۹۸۰ این صنعت کنار گذاشته شد. برزیل همانند هند توسعه صنعت نرم افزاری را شروع کرده است؛ اما به اندازه کشور‌های شرق آسیا فن‌آوری را جذب نکرده است.

شاخص‌های اجتماعی

آمارهای توسعه انسانی برزیل در مقایسه با سایر کشورهای با درآمد متوسط مانند کاستاریکا و حتی برخی کشورهای کم درآمد نامطلوب است، تا چه رسد به کشورهای پیشرفته صنعتی. در سال ۲۰۰۶ رتبه برزیل در شاخص توسعه انسانی سازمان ملل ۶۹ بود که ۵ رتبه از رتبه درآمد سرانه‌اش پایین‌تر بود. در برزیل در سال ۲۰۰۶ امید به زندگی در بدو تولد ۷۲ سال بود که در مقایسه با کره جنوبی (۷۷ سال) در سطح پایین‌تری قرار داشت. به طور مشابه نرخ مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال ۳۴ در هزار بود که در مقایسه با کاستاریکا (۱۳ در هزار) و کره جنوبی (۶ در هزار) بسیار بالاتر است. اگر چه نرخ مرگ و میر کودکان در برزیل از کشورهای قابل مقایسه بسیار بیشتر است؛ اما برزیل همانند اکثر کشورهای در حال توسعه، پیشرفت درخور توجهی از ۱۹۶۰ که نرخ مرگ و میر ۱۵۹ در هزار بود داشته است. اما همچنان هنوز ۷ درصد کودکان زیر ۵ سال در برزیل از سوء‌تغذیه رنج می‌برند.

برزیل همچنین از میزان بالای کار کودکان رنج می‌برد. به‌رغم گزارش رسمی که بر محو کار کودکان تاکید می‌کند، بیش از ۷ میلیون کودک در برزیل کار می‌کنند. در حوزه آموزش، نرخ با سوادی بزرگسالان ۸۵ درصد است (گزارش‌های مستقل با سوادی موثر را زیر ۵۰ درصد اعلام می‌کنند) در حالی که در کاستاریکا با درآمد مشابه، نرخ باسوادی ۹۵ درصد است. هلپینگ (۵) تفاوت را توضیح می‌دهد. در کاستاریکا ۶ سال آموزش اجباری است و ۹۹ درصد کودکان در مدرسه حضور دارند؛ در حالی که در برزیل به دلیل آموزش عالی دولتی و رایگان برای اکثر دانشجویان طبقه بالای درآمد، اختلاف بسیار بیشتر است. علاوه بر این، فساد و اتلاف منابع، اثر بخشی هزینه‌های دولت را محدود می‌کند.

بنابراین، در حالی که بخشی از تداوم فقر در برزیل بدون شک ناشی از رشد دیوانسالاری در مقایسه با شرق آسیا یا ناشی از قابلیت‌های برزیل است، مهم‌ترین توضیح توزیع بسیار متمرکز درآمد است که به وسیله هزینه‌های نابرابر اجتماعی بدتر می‌شود. توسعه وابسته به نیروی کار سالم، ماهر و همراه با امنیت است. سرانجام، بهبود ناچیز در بهداشت، آموزش و توسعه محلی می‌تواند به رشد کندتر اقتصادی منجر شود؛ فرآیندی که توسعه برزیل را گرفتار کرده است.

فقر

شاید مهم‌ترین شاخص اجتماعی گسترش فقر شدید در بین مردم یک کشور باشد. ‌برزیل به عنوان یک کشور با درآمد متوسط رو به افزایش با فقر زیاد روبه‌رو است؛ اگر چه پیشرفت‌هایی صورت گرفته است. مطالعه بانک جهانی نشان می‌دهد که میانگین رشد درآمد در سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ حدود ۲۲۰ درصد بوده است. طی همین مدت سهم جمعیت فقیر در کل جمعیت ۳۴ درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر، به نحو مشابه اندونزی طی سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۷ رشد ۱۰۸ درصدی را در درآمد سرانه تجربه کرده است. طی همین مدت سهم جمعیت فقیر در کل جمعیت آن ۴۲ درصد کاهش یافته است. براساس برآوردهای سازمان ملل، در سال ۲۰۰۳ حدود ۲/۲۱ درصد جمعیت برزیل درآمدی کمتر از ۲ دلار داشته‌اند و ۵/۷ درصد جمعیت نیز فقر شدید و درآمدی کمتر از ۱ دلار در روز داشته‌اند که بسیار بدتر از برخی کشورهای با درآمد پایین مانند سریلانکا بوده است.

هر چند این ارقام ممکن است کم برآورد شده باشد. بر اساس مطالعه‌ای که توسط یک موسسه دولتی در برزیل انجام شده و برنامه توسعه سازمان ملل آن را منعکس کرده است، ۱۵ درصد جمعیت برزیل درآمدی کمتر از ۱ دلار در روز دارند. در هر حال، فقر اکنون در حال کاهش است و دولت مبارزه با فقر را از طریق برنامه «انتقال مشروط پول نقد» به خانواده‌های فقیر در دستور کار خود قرار داده است. بر طبق این برنامه دولت به خانواده‌های فقیر پول نقد پرداخت می‌کند؛ مشروط بر آنکه آنان فرزندان خود را واکسینه کنند و به مدرسه بفرستند. این برنامه شبیه به برنامه مکزیک است که در هفته‌های بعد در بخش مطالعه موردی مکزیک مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.

توسعه در برزیل

نابرابری

برای دهه‌ها نابرابری‌درآمدی (همچنین نابرابری در زمین و سایر دارایی‌ها)، برزیل بدترین رتبه را در جهان داشت. نابرابری بالا نه فقط به ناآرامی‌های اجتماعی منجر می‌شود، بلکه می‌تواند سرانجام رشد اقتصادی را نیز کند کند. آنچه درجه نابرابری درآمد را منعکس می‌کند سهم پایین درآمد است که عاید ۶۰ درصد جمعیت می‌شود. سهم بالای درآمد تنها نصیب ۱۰درصد جمعیت می‌شود. همان گونه که ملاحظه می‌شود ۱۰ درصد جمعیت، ۴۵ درصد درآمد ملی را دریافت می‌کنند؛ در حالی که ۴۰ درصد جمعیت فقط ۹ درصد درآمد را در اختیار دارند.

اگر چه در سال‌های اخیر نابرابری تا حدودی کاهش یافته است، اما این ارقام همچنان نشان می‌دهد که نابرابری در برزیل از سایر کشورهای جهان بیشتر است. بر اساس گزارش‌های دولتی، ضریب جینی از ۵۶/۰ در سال ۲۰۰۱ به ۵۴/۰در سال ۲۰۰۴ رسیده است که نشان می‌دهد نابرابری می‌تواند در نتیجه سیاست‌های به خوبی طراحی شده کاهش یابد. برنامه توسعه سازمان ملل نتیجه می‌گیرد که نابرابری زیاد عاملی برای سطح بالای فقر شدید و نرخ کند کاهش فقر است. نابرابری در دارایی‌ها نیز در برزیل بسیار بالا است.

اصلاحات ارضی

زمین در برزیل بسیار نابرابر توزیع شده است و اصلاحات ارضی می‌تواند به کارآیی و برابری اجتماعی کمک کند. اما اصلاحات ارضی به طور مکرر توسط قدرت‌های سیاسی که مالکان زمین‌های بزرگ هستند عقیم مانده است. در واکنش، زارعان فقیر در «جنبش بی‌زمینان(۷)» به طور فزاینده‌ای زمین‌ها را تصاحب کرده‌اند. اغلب این زمین‌های بی‌استفاده و مزروعی در داخل مزارع بزرگ قرار دارد. هزاران خانواده در این زمینه شرکت کرده‌اند. زارعان اغلب در مناطق جنگلی بارانی شکننده ساکن شده‌اند؛ زیرا قادر نبوده‌اند که زمین‌ها را در مناطقی که از نظر کشاورزی مناسب و از نظر آب و هوایی کمتر حساس است به دست آورند. در واکنش، دولت یک برنامه اصلاحات ارضی را تدارک دیده است؛ اما نتایج آن تاکنون در مقایسه با دامنه مساله ضعیف بوده است.

پایداری توسعه

رشدی که به تخریب محیط‌زیست می‌انجامد در مقابل توسعه پایدار قرار دارد که از محیط‌زیست که درآمد و سلامت مردم به طور حیاتی به آن وابسته است، حمایت می‌کند. جنگل‌زدایی منطقه بارانی جنگل‌های آمازون نشان‌دهنده تضاد بین اهداف توسعه کوتاه‌مدت و بلندمدت و در نتیجه نابرابری شدید و دخالت دولت به نفع ثروتمندان است. به‌رغم تخریب محیط‌زیست، فعالیت‌های اقتصادی در منطقه آمازون تا پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی از یارانه‌های نامناسب منتفع گردیدند. این یارانه‌ها اکنون متوقف شده‌اند. برخی پروژه‌های توسعه‌ای نمایشی بسیار بزرگ مانند معدن یارانه‌ای(۸)، صنایع مصرف‌کننده زغال چوب و چراگاه‌های دام در مقیاس بزرگ ایجاد شده‌اند.

به نظر می‌رسید تشویق اسکان در مناطق جنگلی بارانی از نظر سیاسی کم هزینه‌تر باشد تا انجام اصلاحات ارضی. سرانجام، بهترین زمین‌ها در دست زارعان بزرگ و قدرتمند متمرکز شد. حقوق مردم بومی مورد تجاوز قرار گرفت. کنشگران محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها که زندگی‌شان در خطر قرار گرفته بود، مورد حمله قرار گرفتند و برخی از آن‌ها به قتل رسیدند. در این زمان، بسیاری از این زمین‌های شکننده دچار فرسایش شد. بسیاری‌از یارانه‌ها اکنون قطع شده است‌ و حداقل برخی حمایت‌ها صورت می‌گیرد؛ اما تخریب جنگل‌ها ادامه دارد. مدیریت جنگل در سایر جنگل‌های بارانی منجر به رشد سریع گردشگری شده و از سودآوری بالایی برخوردار است. محصولاتی که می‌تواند بدون تخریب محیط‌زیست کشت شود عبارتند از: الیاف، لاستیک خام، صمغ و دارو. در هر حال، این مساله روشن است که حمایت از محیط‌زیست بدون خطرات بالا امکان ندارد. زیرا سایر کشورهای جهان از جنگل‌های بارانی برزیل از طریق جلوگیری از گرم شدن کره زمین، سلامت محیط‌زیست، تنوع زیستی. که برای آنتی‌بیوتیک‌ها و سایر داروها و کالاها ضرورت دارد منتفع می‌شوند. جامعه بین‌المللی باید آماده باشد تا برای تضمین این تداوم قیمت آن را بپردازد و قیمت آن پرداخت به ساکنان برای حفظ و حمایت از منابع طبیعی است. حمایت مالی از اصلاحات ارضی خارج از مناطق حساس یک جهت روشن است.

مسائل اجتماعی

بحث‌های مربوط به فقر در برزیل کمتر از بعد نژادی مورد توجه قرار گرفته است. اما حدود نیمی از جمعیت برزیل از نژاد آفریقایی یا مولاتو هستند. برزیل پس از نیجریه بزرگ‌ترین ملت سیاه پوست در جهان است. ولی اکثر فقرا در برزیل آفریقایی یا مولاتو یی هستند. اگر چه تبعیض نژادی در برزیل جرم است، اما تاکنون هیچ کس با این جرم به زندان نرفته است. طبق یک برآورد، حقوق یک کارگر سیاهپوست به طور متوسط فقط ۴۱ درصد حقوق یک کارگر سفیدپوست است. اکثر جمعیت میلیونی برزیلی ‌که در بدترین فاولا یا حلبی‌آبادها (حصیرآبادها) زندگی می‌کنند سیاهپوست هستند. فقر بسیار شدید منطقه شمال شرقی مردمان بومی و جمعیت مولاتو را شامل می‌شود. منطقه شمال شرقی با حدود ۳۰درصد کل جمعیت برزیل ۶۲ درصد کل جمعیت بسیار فقیر برزیل را در خود جای داده است. حضور سیاهپوستان در دولت به طور تکان‌دهنده‌ای پایین است، حتی در ایالت‌هایی که غیرسفیدپوستان اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند. دانشگاه‌ها به طور گسترده‌ای محل سفیدپوستان است. اگر چه پیشرفت‌هایی صورت گرفته است، ولی برزیل احتمالا به جنبشی نیرومند‌تر از مبارزه حقوق مدنی ایالات متحده در دهه ۱۹۶۰ نیاز دارد. ولی در غیاب قوانین جیم کرابرخی اوقات مشکل است که هدف مناسب را شناسایی کنیم. شکلی از اقدام قاطع با معنا ممکن است تنها راه برای فائق آمدن بر این مساله باشد.

نتیجه

دقیق‌ترین مطلبی که می‌توان در مورد برزیل گفت این است که برزیل اگر چه رشد اقتصادی را تجربه کرده است، اما به همان اندازه توسعه اجتماعی کسب نکرده است. رشد بدون توسعه برزیل تا حدودی شبیه به برخی کشور‌های خاورمیانه و سایر کشورهای صادر‌کننده نفت و نیز برخی کشور‌های کم‌درآمد مانند پاکستان بوده است. ولی اختلافات نژادی، رفتار ناعادلانه با مردم بومی، دسترسی نداشتن فقرا به زمین قابل کشت، نابرابری بسیار بالا و فقر بسیار شدید با وجود درآمد سرانه متوسط رو به افزایش و خطر اینکه رشد به ناپایداری محیط‌زیست منجر شود، تماما به این معناست که برزیل اگر بخواهد رشد اقتصادی خود را از سر گیرد – تا چه رسد به اینکه به توسعه چند جانبه دست یابد- باید توسعه انسانی و اجتماعی و نیز پایداری زیست محیطی را در اولویت برنامه‌های خود قرار دهد.

بخشی از دلایل نرخ بالای نابرابری درآمد و شاخص‌های ضعیف اجتماعی در برزیل مربوط به رشد نسبتا پایین‌تری بوده‌اند که از اوایل دهه ۱۹۸۰ روی داد. دلیل عمده این است که هزینه‌های اجتماعی دولت در بهداشت، آموزش، بازنشستگی، مزایای بیکاری و سایر پرداخت‌های انتقالی به سود گروه‌های برخوردار صورت می‌گیرد که اغلب کسانی هستند که در بالاترین گروه پنجگانه درآمدی قرار دارند. سیاست‌های دولت به جای اینکه نابرابری را بهبود بخشد، اغلب آن را بدتر کرده است. برنامه بولسا فامیلیا (۱۳) که شبیه به برنامه مکزیک است یک استثنای مهم کنونی است که آثار چشمگیری در برزیل داشته است. این برنامه درآمد را به خانواده‌های فقیر انتقال می‌دهد، به شرطی که فرزندان خانواده در مدرسه حضور یابند و به این ترتیب ضمن تامین هزینه‌های مصرف کنونی، توانایی کسب درآمد را در آینده برای خانواده‌ای که در فقر مزمن است، بیشتر کرده است. در نوامبر ۲۰۰۲ رهبر جنبش کارگری چپ گرا «لوییزایناسیولولا داسیلوا(۱۴)» که به لولا مشهور است به عنوان رییس‌جمهور برزیل با وعده برابری بیشتر انتخاب شد. این انتخاب هیجان زیادی در کشور ایجاد کرد و امید‌ها را برای همبستگی اجتماعی بیشتر افزایش داد. اینکه آیا این انتخاب نتیجه مورد نظر را داشته باشد، آینده روشن خواهد کرد. در دوره اول ریاست‌جمهوری وی کشور شاهد رشد اقتصادی، تاکید بیشتر سیاست‌های عمومی بر فقر با پیشرفت‌هایی در فاولا و تغذیه بهتر روستاییان بود، اما نرخ پیشرفت همبستگی اجتماعی برای بسیاری از افراد برزیلی بسیار پایین بود. لولا در سال ۲۰۰۶ دوباره انتخاب شد و بسیاری از افراد برزیلی به این امید هستند که افق آینده روشن‌تر شود.

۱- BRIC: Brasil، Russia، India، China

۲- Ricardo Hausmann

۳- Dani Rodrik

۴- Andres Velasco

۵- Helping

۶-Gini Coefficient

۷- Landless Movement

۸-Ore

۹- Mulatto

۱۰- Favelas

۱۱- Jim Crow

۱۲-Affirmative Action

۱۳- Bolsa Familia

۱۴-Luiz Inacio Lula da silva

منبع : مایکل تودارو، ترجمه دکتر غلامعلی فرجادی به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد

سید حمیدرضا عظیمی

سید حمیدرضا عظیمی، دانش آموخته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی امیرکبیر در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی با گرایش بازاریابی از دانشگاه شهید بهشتی و دکتری مدیریت از دانشگاه علامه طباطبایی که از سال 1382 فعال فضای تجارت الکترونیک بوده و هم اکنون از مدرسین مدیریت بازاریابی و به طور مشخص بازاریابی اینترنتی (Digital Marketing) است. رزومه کامل من را اینجا ببینید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا